سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با برادریِ خدایی است که [درخت] برادری به بار می نشیند . [امام علی علیه السلام]
3  پیدای پنهان  4

حسین آموزگار عشق (پنج شنبه 85/11/5 :: ساعت 11:4 عصر )

 

سلام برتوحسین

سلام بر هر چشمی که نام تو اشک می نشاندش

سلام بر هر دلی که با یاد تو آرام می گیرد

و سلام بر تو یا مهدی که نام تو یادآور حسین است.

چه زود می گذرد ...... انگار همین دیروز بود که  با پروردگار خویش در عرفات نجوا می کردی که:

ماذا وجد من فقدک و ماالذی فقد من وجدک

آن که تو را گم کرده چه یافته است؟

وآن کس که تو رایافت دگر چه چیزی از دست داده است؟

و می گفتی؟

الهی کیف اعزم و انت القاهر و کیف لا اعزم وانت الآمر

خدایا چگونه عزم کنم بر طاعتت ، حال آنکه تویی قاهر و چگونه عزم نکنم ، حال آنکه تویی آمر.  

عزم سفر نمودی وآماده شدی برای سفر به سوی محبوبت  چرا که جدت رسول الله همان شب که در کنار قبر او به خواب رفتی به تو گفته بود که خدا می خواهد که تو را کشته ببیند پس گفتی:

الهی اخرجنی من ذل نفسی وطهرنی من شکی و شرکی قبل حلول رمسی

ای خدا مرا از ذلت و خواری نفسم رهایی ده و ازپلیدی شک و شرک جانم اک ساز پیش از آنکه مرگم فرارسد و خدای من بک انتصر فانصرنی و علیک اتوکل فلا تکلنی.

و به راستی که دلت پر بود از معرفت محبوب آنگاه که می گفتی : انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی لم یحبوا سواک

و به راستی که اغیار را ز دل خویش محو کرده بودی و جز محبت خدا در دلت نبود آنگاه که می گفتی: انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک .

و اکنون سه روز است که در کربلا به انتظار نشسته ای تا آن خواب شیرین تعبیر شود و موعد آن سفر که مدتها در انتظارش بودی فرا رسد.....................................(ادامه در پست بعدی)

 


¤ نویسنده: سید حسین رضوی


از کرانه کوثر (دوشنبه 85/4/5 :: ساعت 4:58 صبح )

فاطمه! اى گلواژه آفرینش!

کجا زبان ما را رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکرتو آریم، و کجا توان قلم بود که نقش حسن تو نویسد و کدام آینه است‏که درخشش نور تو را بتاباند.

فاطمه! اى بزرگ‏بانو!

اى نام تو، جامع کمالاتت که گویاى عصمت آتش‏سوز توست. اى آن که‏دامنت، رسالت‏سردار توحید را پرورد. اى آن که مهر رخت،خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است; چرا که‏جهان بانوان را تو سرورى. اى آن که شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشیده‏اى. اى آن که بر گرده گیتى، دوریحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش‏آفرین کربلاى 61 تویى; آرى‏تویى. اى آنکه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم‏خدایى، تو جلوه‏گاه رضاى حقى.

و تو اى نامت، زینت‏آراى آستانه بهشت، تو چه دیدى؟ چه کشیدى که‏جز خداى، خبر ندارد! آن فرشته که تسلیت‏بخش دل آزرده و به‏غم‏نشسته‏ات بود، چه مى‏گفت؟ چگونه تسلیتت مى‏داد؟

فاطمه! اى دختر رسالت!

اى به حق واصل! اى ناجى شانه‏هاى در بند بردگى! همه مى‏گفتند: این‏دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو یادگار همسرت‏را از گردنت‏باز مى‏کنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد مى‏سازى، چرا که‏مایه مسرت قلب پیامبر است.

فاطمه! اى زایر قبر شهیدان!

تو گلواژه شهادتى. تو بهشتیان را جلودارى. تو مظهر حیایى. چه کسى‏را رسد که فرداى قیامت در مسیرت سر بر آرد. اى خلایق! سر فرودآرید! چشم فرو بندید که حیا مى‏آید. پس چگونه بود که همین دیروز،آرى آن روز که در سوگ بودى، تو را حرمت نداشتند؟ چه کسى درخانه توحید را پاس نداشت؟ چه کسى جمع بهشتیان را پریشان کرد؟تو را پدر، «شافعه‏» خواند چرا که بانوان بهشتى به شفاعت تو دربهشت‏خانه گزینند.

فاطمه! اى واژه خوشبختى!

تو واژه خوشبختى را معنا بخشیدى. تو توحید را خانه‏دارى کردى.دستى که چرخ هدایت را مى‏گرداند، همو آسیاى کوچک خانه‏خویش را براى پخت گرده نانى مى‏چرخاند. شاهدش دست پینه‏بسته‏و تاول‏زده است. همو که در کنار خندق براى پدر، گرده نانى مى‏برد، وهمو که شمشیر مجاهد مردى چون على مرتضى(ع) را مى‏شوید، و هموکه در دفاع از ولایت و فدک که مظهر افشاى دوزخیان و دشمنان‏سامرى‏نسب بود، به خطابه مى‏نشیند، آرى، همو غنچه دامن خویش‏را به سینه مى‏چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.

 


¤ نویسنده: سید حسین رضوی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
مجموع بازدیدها: 8164
 

»» درباره خودم
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» آهنگ وبلاگ